آرتا جونمآرتا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

آرتا شیرینی زندگی ما

دو ماهگی ... واکسن

سلام  گل پسرم دو ماهگی ات مبارک داری بزرگ میشی عزیزم  انگار همین دیروز بود که متولد شدی و دنیای ما رو رنگی کردی قربونت برم که برای واکسن خیلی اذیت شدی و از نه صبح تا یازده شب گریه کردی و ما کاری نمیتونستیم بکنیم که از دردت کم بشه استامینوفن ها هم که انگار همش آبه ... بزرگ میشی یادت میره ولی من یادم نمیره که چقدر گریه کردی  مادر به قربون اون چشمای خوشگلت بره که وسط درد و گریه یه  آغون هم میگفتی! عزیزم مامان و بابا همه تلاششون رو میکنن که تو همیشه شاد باشی  و سلامت اینم یه عکس از دو ماهگیت ...چون حالت خوب نبود نشد عکس بگیریم درست و حسابی ...
26 شهريور 1392

آرتای این روزای ما

سلام گل پسر مامان پریشب بابایی موهای شما رو کوتاه کرد کمی و قیافه ات خیلی عوض شده. دیروزم یه عالمه به مامان آغون گفتی و دل مامان رو بردی  امروزم از صبح همش خوابی فکر کنم مست کردی قربونت برم وقتی میخوابی دلم برات تنگ میشه همش دارم میبوسمت و سیر نمیشم. یکشنبه واکسن دو ماهگی رو در پیش داری و من باز استرس دارم و نگرانم ...خدا کنه اینم به خیز بگذره. راستی عمو جونت با خانواده اومدن ایران ولی ما هنوز ندیدمشون.  این عکس مال 35 روزگیت هست قربون گل پسرم که عشق مامان و باباست.     ...
18 شهريور 1392

کارهای جدیدی که بلدمممم

سلام عسل مامان جمعه برای اولین بار رفتیم خونه مامان بزرگ ات (مامان خودم) و کلی خوشحال شدن. عصرشم رفتیم خونه عمو جونت و اون ها هم کلی خوشحال شدن و قربون صدقه ات  میرفتن... راستی جمعه حلقه هم افتاد عسلم. گل پسرم جدیدا با خودش بازی میکنه و به شدت دست و پاش رو تکو ن میده و صداهای  ذوق و صداهای دیگه درمیاره قربونش برم. امروز صبح رو تشک تعویضت قشنگ از حالت عمودی به صورت افقی حرکت کردی و دهن ما  باز مونده بود .قربونت برم  از دیشب هم نسبت به آویز تختت عکس العمل نشون میدی و قشنگ نگاهش میکنی و با  چشمای خوشگلت دنبالش میکنی. ...
10 شهريور 1392

یک ماهگی ات مبارک... چهل روزگی ات هم مبارک

سلام گلم باید مامان رو ببخشی که وقت نکرد بیاد برات بنویسه یک ماهگی ات با تاخیر مبارک ... گل پسرم داری بزرگ میشی قربونت برم اینم یه عکس از یه ماهگی ات نزاشتی یه عکس خوب ازت با کیک بگیریم عوضش اون یکی عکس ات خوشگله .....  فردا هم چهل روز ات میشه و این چله معروف که میگن بالاخره رسید    قربون قدم های کوچولوت برم که زندگیمون رو نورانی کردی    ...
7 شهريور 1392

ختنه گل پسر

سلام مامانی دیروز شما رو بردیم دکتر خودت و در 41 روزگی ختنه کردیم فقط خدا میدونه تو دل مامانی چه غوغایی بود و چقدر استرس  داشتم .... بمیرم برات که خیلی خیلی گریه کردی و خیلی اذیت شدی  مامانی هم با شما گریه میکرد.. بابایی باهات اومد تو و نازت میکرد که شما احساس تنهایی نکنی ان شااله زودی حلقه بیوفته و راحت شی بزرگ میشی یادت میره....قربونت بره مادر  نبینم گریه ات رو که انگار به دلم خنجر میزنن همیشه بخندی و تنت سالم باشه نفسممممم ...
4 شهريور 1392
1